و باز هم ارزش تفکر
معنای حی و قیوم
معنای حی و قیوم
حی به معنای حیات و زندگی است و موجودی که دارای حیات است به او حی می گویند و خداوند متعال حی و لایموت است؛ زنده ای که هرگز نمی میرد:
آنکه تفسیر نپذیرد تویی آنکه نمردست ونمیرد تویی
مفهوم حی و حقیقت آن برای ما روشن نیست؛ حی همانند وجود است که به تعبیرمرحوم سبزواری:
«مفهومه من اعرف الاشیاء» و «کنهه فی غایة الخفاء».
مفهوم وجود از روشن ترین و شناخته ترین اشیاء است ولی ژرف آن در غایت و نهایت خفاء و پنهانی است؛ حیات هم این گونه است. مفهوم حیات روشن ولی حقیقت آن نامعلوم آنچنانکه تنها از آثار آن می توان به زنده بودن یک پدیده راه برد. یک موجود زنده حرکت، رشد، نمو و… دارد که نشانه زنده بودن است.
مرحوم ظریحی درمجمع البحرین در توضیح واژه “حی” گفته اند: «الحی القیوم أی: الباقی الذی لاسبیل للفنا علیه»: ذاتی که باقی و دایم است و راهی برای فناء و نابودی در او وجود ندارد
زمخشری می گوید:
حی آن ذاتی است که عالم وقادر است: دانا وتوانا؛ و قیوم کسی است که دائماً پابرجاست و همیشه به تدبیر خلق مشغول و حافظ بندگان است.
استاد خطیب نامی ایران مرحوم حجت الاسلام فلسفی در کتاب گرانقدر خویش به نام آیة الکرسی، پیام آسمانی توحید صفحه 96 چنین گفته اند: حیات مانند وجود مفهومش روشن ولی حقیقتش ناشناخته و مجهول است حیات مانند وجود دارای مراتب و درجات مختلف است غنی بالذات ، فقیربالذات، واجب بالذات، ممکن بالذات، حیات ازلی و ابدی و حیات حادث و پایان پذیر.
کلمه حی در مورد حیات باری تعالی که عین ذات و قائم بذات او است و ذاتش اصل و حقیقت حیات است، و هم چنین در مورد حیات ممکنات که عارض برذات و قائم به ذات باری تعالی است، نیز اطلاق می شود. حیات یک کمال حقیقی است ذات اقدس الهی که معبود واقعی و جامع جمیع کمالات است باید دارای حیات باشد و اگر صفت حیات برای خداوند ثابت و محقق نباشد لازمه اش این است که بعضی از ممکنات که دارای صفت حیات هستند از خداوند خالق و معبود حقیقی کامل تر و برتر باشند.
درباره واژه قیوم در کتاب آیة الکرسی آمده است: قیوم معانی متعددی دارد از جمله: در مفردات راغب قیوم را این گونه معنا کرده “القیوم القائم الحافظ لکل شئ و المعطی له ما به قوامه و ذالک هو المعنی المذکور فی قوله تعالی: الذی اعطی کل خلقه ثم هدی".
قیوم برپادارنده و حافظ تمام موجودات و کسی است که بهر موجودی آنچه را که مایه ی قوام و بقاء اوست عنایت کرده و این همان است که از آن در قرآن شریف یاد شده: “خداوندی که بهر موجودی آنچه لازمه خلقتش بوده عطا فرموده وسپس هدایتش کرده است":
ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی وزدامن شب صبح نماینده تویی
کار من بیچاره قوی بسته شده بگشای خدایا که گشاینده تویی
هرگزدلم از یادتو غافل نشود گرجان بشود ، مهرتو ازدل نشود
افتاده زروی تو در آیینه دل عکسی که به هیچ وجه زایل نشود
ابوسعیدابوالخیر(ره)
ارباب لغت و فرهنگ نویسان ادبیات زبان عرب برای قیوم چند معنا ذکر کرده اند از جمله:
درکتاب تاج العروس قیوم را این گونه بیان شده است: «القیوم هوالقائم بنفسه لابغیره ، و هومع ذالک یتقوم به کل موجود». قیوم ذاتی است که قائم وپابرجای به خویشتن است (روی پای خود ایستاده ) و نیازی به غیر ندارد و با این حال هر موجودی در پرتو وجود او پابرجاست به تعبیر مرحوم سنایی:
ما به تو قائم ، چوتوقائم به ذات
خداوند متعال هرپدیده ای را آفریده و خلقت را برایش بخشیده و سپس او را در راستای هدف اعلای زیستن قرار داده است. با توجه به معنی قیوم در می یابیم که این صفت باعث آفرینش موجودات است و موجودات هر چه دارنداز صفت قیومیت اوست و پایداری و مانایی و جاودانگی آنها از صفت قیوم سرچشمه می گیرد. باید صفت قیومیت خداوند در هر لحظه از لحظات حیات جلوه گری کند تا موجودات بتوانند استمرار وجودی یابند؛ جالب این که این صفت با صفت حی در آمیخته و در کنار هم قرار گرفته اند (حی قیوم) که صفت حیات زنده بودن وپویایی را نشان می دهد و قیومیت استمرار و جاودانگی آن را ترسیم می کند.