ناگفته های عارفان
حضرت آقا سید هاشم_حداد میفرمود:
روزی برای دیدن شخصی در کاظمین به مسافرخانهاش رفتم.
دیدم پس از تعداد زیادی که به حج رفته بود باز عازم سفر حج میباشد. به وی گفتم: تو که هر روز کربلا میروی، مشهد میروی، مکه میروی، پس کی به سوی خدا میروی؟
وی خوب حرف مرا درک کرد ولی خود را به نادانی زد و با خندهای درخواست دعای سفر از من کرد و رفت.
بعضی از مردم، حتی برخی از کسانی که ادّعای سلوک دارند، مقصود واقعیشان از این مسافرتها خدا نیست و برای انس ذهنی به مدارک خود و سرگرمی با گمان و خیال و پندار و شاید برای به دست آوردن مدّتی مکان خلوت، با همراه یا دوستان خود به آن مکانهای مقدّس مسافرت میکنند!
و چون به دنبال خدا نرفته و نمیخواهند بروند، از آن مشرب توحید نمینوشند و از آب ولایت جرعهای بر کامشان ریخته نمیشود و تشنهکام باز میگردند.
و با همان حکایات و احوال سرگرم و با اشعار عرفانی و دعاها و مناجاتهای صوری بدون محتوا عمر خودشان را به پایان میرسانند.
منبع: ناگفتههای_عارفان