فیلسوف جوان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

​‍ نماز_شب شیخ_جعفر_کاشف_الغطاء

13 فروردین 1396 توسط مريم راستين فر

در حالات مرحوم شیخ جعفر کبیر، کاشف الغطا، که از علمای بزرگ در قرن سیزدهم و ساکن نجف اشرف بوده، آمده است:

در یکی از شبها که برای تهجّد برخاست، فرزند جوانش را از خواب بیدار کرد و فرمود: برخیز به حرم مطهّر مشرّف شویم و آنجا نماز بخوانیم.
فرزند جوان که برخاستن از خواب در آن ساعت شب برایش دشوار بود، در مقام عذرخواهی برآمد و گفت: من فعلاً آماده نیستم، شما منتظر من نشوید. بعد، مشرّف می شوم.
فرمود: نه، من اینجا ایستاده ام. برخیز، آماده شو که با هم برویم. آقازاده ناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم به راه افتادند.
کنار در صحن مطهر که رسیدند، فقیری را دیدند نشسته و دست گدایی از مردم دراز کرده است. آن عالم بزرگوار ایستاد و رو به فرزندش فرمود: این شخص در این وقت شب برای چه اینجا نشسته است؟ گفت: برای گدایی از مردم. فرمود: آیا چه مقدار ممکن است از رهگذران عاید او گردد؟ گفت: احتمالا مثلاً یک تومان (به پول فعلی ما).
فرمود: درست فکر کن ببین، این آدم برای یک مبلغ بسیار اندک و کم ارزش دنیا که آن هم احتمالی است، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشته و آمده در این گوشه نشسته و دست تذلّل به سوی مردم باز کرده است؛ آیا تو به اندازه ی این شخص، به وعده های خدا درباره ی شب خیزان و متهجّدان اعتماد نداری که فرموده است: “فلا تعلم نفس ما أخفى لهم من قُرَة أعين.”
گفته اند آن فرزند جوان از شنیدن این گفتار، چنان تکان خورد و تنبّه یافت که تا آخر عمر از شرف و سعادت بیداری آخر شب برخوردار بود و نماز شبش ترک نشد.
منبع: شب_مردان_خدا، ص۴۷.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

فیلسوف جوان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

ذکر روز پنجشنبه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس